ترجمه مقاله

غلطاق

لغت‌نامه دهخدا

غلطاق . [ غ َ ] (اِ) قربوس . چوب زین . رجوع به غلتاق و قربوس شود.
- امثال :
غلطاقش را نمی توان تو برد ، نظیر تنگه اش را نمیتوان خرد کرد. کمانش را نمیشود کشید.
ترجمه مقاله