ترجمه مقاله

غربیل کردن

لغت‌نامه دهخدا

غربیل کردن . [ غ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غربال کردن . بیختن . غربال زدن . الک کردن . غربلة. رجوع به غربال کردن شود. || سوراخ کردن و پاره پاره کردن و کشتن کسی . غربلة : وز چپ و راست تیر روان شد سوی پیل ، تا مرو را غربیل کردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 701).
ترجمه مقاله