ترجمه مقاله

عوق

لغت‌نامه دهخدا

عوق . [ ع َ ] (ع ص ) مرد بی خیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مردی که در او خیری نباشد. (از اقرب الموارد). || آنکه از خیر بازدارد مردم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بازدارنده ٔ از خیر. (ناظم الاطباء). || (اِ) خم وادی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پیچ و خم دره و وادی . (از اقرب الموارد). || زمانه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زمانه و دهر. (ناظم الاطباء): لایکون ذلک آخر عوق ؛ آن آخر زمانه نباشد. || عائق و مانع: عاقنی عوق ؛ بازداشت مرا عائق و مانعی . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ج ، أعواق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله