ترجمه مقاله

عمد

لغت‌نامه دهخدا

عمد. [ ع َ ] (ع مص ) ستون نهادن چیزی را و ایستاده کردن به آن . (منتهی الارب ). سقف و امثال آن را بوسیله ٔ ستون به پا داشتن و محکم داشتن . (از اقرب الموارد). || آهنگ کردن خلاف خطا. (منتهی الارب ). قصد و آهنگ چیزی کردن . (از اقرب الموارد). آهنگ کردن . (دهار). || سست و گران گردانیدن بیماری کسی را. (منتهی الارب ). سنگین کردن و به درد آوردن بیماری کسی را.(از اقرب الموارد). || دردناک نمودن و گرانبار کردن وام کسی را. (منتهی الارب ). || افکندن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به عمود زدن . (منتهی الارب ). بوسیله ٔ عمود کسی را زدن . (از اقرب الموارد). || بر عمود شکم زدن و اندوهگین ساختن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || در دیانت مسیح ؛ به آب معمودیة شستن کودک را. (از اقرب الموارد). رجوع به معمودیة شود.
ترجمه مقاله