ترجمه مقاله

علی صلیحی

لغت‌نامه دهخدا

علی صلیحی . [ ع َ ی ِ ص ُ ل َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی صلیحی . مکنی به ابوالحسن (ویا ابوکامل ). وی مؤسس سلسله ٔ سبعیه ٔ بنی صلیح در یمن بود. پدر او محمد در یمن به امر قضا اشتغال داشت و عامربن عبداﷲ رواحی داعی با او دوستی می ورزید و این دوستی سبب ایجاد علاقه ای بین عامر و علی که در آن موقع کودکی بیش نبود گردید. و چون عامر درگذشت کلیه کتب و رسائل و اسرار خویش را به علی بن محمد سپرد. و علی به واسطه ٔ هوش و ذکاوتی که داشت در اندک مدتی کتب بسیار آموخت و مشهور خاص و عام گردید چنانکه همه یقین داشتند که روزی سراسر یمن به تصرف او در خواهد آمد. علی مخفیانه برای المستنصر خلیفه ٔ فاطمی مصر دعوت میکرد ولی چون از «نجاح » امیر تهامه بیم داشت با او از در دوستی درآمد و وی را بوسیله ٔ کنیزکی که به او اهدا کرد مسموم ساخت . در سال 453 هَ . ق . دعوت خویش را با اجازه ٔ المستنصر آشکار ساخت و در ظرف دو سال یعنی تا اوایل سال 455 هَ . ق . سراسر یمن را به تصرف در آورد و در صنعاء مستقر گردید و تمام امیرانی را که قلمرو آنها را تصرف کرده بود به گرد خویش جمع کرد. در سال 473 هَ . ق . وی به قصد حج راه کعبه را پیش گرفت ، ولی در راه گرفتار سعید أحول پسر «نجاح » گردید و بدست او به قتل رسید. صلیحی اشعاری نیکو نیز میسرود. (از وفیات الاعیان ابن خلکان ج 1 ص 404).
ترجمه مقاله