ترجمه مقاله

عصب

لغت‌نامه دهخدا

عصب . [ع َ ص َ ] (ع مص ) پی ناک شدن گوشت . (از منتهی الارب ): عصب اللحم ؛ عصب و پی گوشت بسیار شد. (از اقرب الموارد). بسیارپی شدن گوشت . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). || فراهم آمدن و گرد آمدن . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). عَصْب . و رجوع به عَصْب شود.
ترجمه مقاله