ترجمه مقاله

عرق

لغت‌نامه دهخدا

عرق . [ ع ِ ] (اِخ ) مهل اهل عراق است و آن حد بین نجد و تهامه باشد. و گویند عرق کوهی است در راه مکه ، و ذات العرق از آن مأخوذ است . (از معجم البلدان ). میقات اهل عراق است و آن در حدود دو مرحله از مکه فاصله دارد. (از اقرب الموارد). جای احرام اهل عراق در حج ، و آن بادیه ای است . (منتهی الارب ). نام جایی در بادیه که محل احرام اهل عراق است در حج .(ناظم الاطباء). رجوع به ذات عرق در ردیف خود شود.
ترجمه مقاله