ترجمه مقاله

عرق

لغت‌نامه دهخدا

عرق . [ ع َ رَ ] (ع مص ) سست گردیدن . (از منتهی الارب ). کسل و تنبل شدن . (از اقرب الموارد). || سود کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بچه گرفتن از شتران . (منتهی الارب ) (دهار). || عرق الرجل ؛ پوست آن مرد ترشح کرد، و چنین شخصی را عَرقان گویند. (از اقرب الموارد).خوی گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ).
ترجمه مقاله