ترجمه مقاله

عرضداشت

لغت‌نامه دهخدا

عرضداشت . [ ع َ ] (اِ مرکب ) در هندوستان پادشاه زادگان و امرا به جناب عالی ، و خردان به خدمت بزرگان نویسند، بمعنی «عرض داشتن » است مثل بازخواست به معنی بازخواستن . و مضاف میباشد به طرف شخص عرض دارنده ، یعنی آنچه پیشتر مذکور خواهد شد معروض داشتن فلانی است . و بنابراین اگر مصدر، به معنی مفعول اراده کرده شود نیز موجه می گردد. (از آنندراج ). خطابی که شاهزادگان و امرا به پادشاه نویسند. عریضه . (ناظم الاطباء) :
به عرضداشت نوشتم که خون بنده بریز
خطش نمود به قتل لبش ستاند نفس .

خواجه کمال خجند (از آنندراج ).


ترجمه مقاله