ترجمه مقاله

عرس

لغت‌نامه دهخدا

عرس . [ ع َ ] (ع مص ) بستن گردن شتر را به بازوی وی . (از منتهی الارب ). عرس البعیر؛ گردن آن شتر را به بازویش بست در حالی که شتر سینه ٔ خود را بر زمین زده باشد. (از اقرب الموارد). || برگشتن از کسی . (از منتهی الارب ). عدول کردن و منصرف شدن از کسی . (از اقرب الموارد). || پاییدن و پیوسته بودن در شادمانی . (از منتهی الارب ). پیوسته بودن در شادمانی . (از ناظم الاطباء). اقامت کردن و ماندن در فرح و شادی . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله