ترجمه مقاله

عراق

لغت‌نامه دهخدا

دوال استخوان با گوشت . || آب صافی . || باران بسیار. (منتهی الارب ). || قطر طناب تنها. (از اقرب الموارد). || باقی مانده ٔ گیاه ترش . (منتهی الارب ). بقایای حمض . (از اقرب الموارد). باقی مانده ٔ شور گیاه . (منتهی الارب ). || گرداگرد ناخن . (اقرب الموارد)(منتهی الارب ). || کِفاف گوش . اطراف گوش . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و من الاذن کفافها. (اقرب الموارد). || پیرامون سرای . || درز محیط سفره . (از اقرب الموارد). || آنچه در شکم است بالای ناف به پهنای شکم . ج ، أعرقة، عُرُق . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || اطراف نهر از نزدیک آن تا منتهای آن . (اقرب الموارد). ج ، عُرق و عُرُق . (منتهی الارب ).
عراق . [ ع ِ ] (ع اِ) کرانه ٔ دریا بدرازا. ج ، عُرق وعُرُق و اعرقه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || درون پر مرغ . (منتهی الارب ). جوف الریش . (اقرب الموارد). || کناره ٔ آب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || درز، دو تا دوخته در زیر توشه دان و مشک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || پوست پاره که بر ملتقای دو چرم در اسفل توشه دان دوزند. دوال که بدان درزهای مشک را فراگیرند.
ترجمه مقاله