ترجمه مقاله

عبره

لغت‌نامه دهخدا

عبره . [ ع ِ رَ] (از ع ، اِ) محصولات که از کشتی نشینان و چادرنشینان گیرند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || محصولات راهداری . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || مجازاً بمعنی خراج آمده . (غیاث اللغات ) :
مخور عبره ٔ هند بی یاد من
که هندوتر از تست پولاد من .

نظامی .


چو آری بمن عبره ٔ هفت سال
دگر عبره ها بر تو باشد حلال .

نظامی .


ز هر عبره کاندر شمار آمدش
نمودار عبرت بکار آمدش .

نظامی .


|| (اِمص ) بمعنی عبور نیز آمده است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ): و هم با آن قدر لشکریان دریا عبره کرد و جزائر از ایشان بستد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 68). و آن مرد داعی را در شب بر چهارپائی نشاندند و بردند تا از آب فرات عبره کردند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 119). چون به جیحون عبره کرد. (راحة الصدور راوندی ).
ترجمه مقاله