ترجمه مقاله

عافی

لغت‌نامه دهخدا

عافی . (ع ص ) عفوکننده . (اقرب الموارد). بخشنده . (منتهی الارب ). || رائد. (اقرب الموارد). || خواهنده ٔ رزق و فضل و غیره . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). طالب معروف و احسان . (مهذب الاسماء). || ناپدید و نیست و مندرس کننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || وارد. فرودآینده . || درازموی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || (اِ) مهمان . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). شوربای در دیگ عاریتی باز انداخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه در دیگ عاریتی بجا گذارند از مرق و آن اجرت گونه بود دیگ عاریتی را. (از اقرب الموارد). || باقی طعام در دیگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، عُفاة و عفی و عافیة. (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله