ترجمه مقاله

طلائی

لغت‌نامه دهخدا

طلائی . [ طَ ] (ص نسبی ) برنگ طلا. زرد براق . صاحب آنندراج گوید: طلائی ؛ رنگ زرد و نسبت آن با عشاق شایع است و هندیان به معشوق نسبت دهند و عجب آنکه محسن تأثیر که به هند نیامده رنگ معشوق را طلائی بسته و این غریب است :
آن رنگ طلائی خط مشکین خواهد
هرجا گل جعفری است با ریحان است .
|| هر رنگ که به زردی و براقی طلا زند.
- زنبور طلائی ؛ زنبور که با رنگ سبز طلائی است .
ترجمه مقاله