ترجمه مقاله

طاهر جزری

لغت‌نامه دهخدا

طاهر جزری . [ هَِ رِ ج َ زَ ] (اِخ ) شدادبن ابراهیم بن حسن ، ابوالنجیب الملقب بالطاهر الجزری . ثعالبی در تتمةالیتیمة درباره ٔ او گوید: سالخورده است و دوران فرمانروائی سیف الدوله را درک کرده است و درباب وی گوید:
و حاجة قیل لی نبه لها عمراً
و نم فقلت علی قدتنبه لی
حسبی علیان ان ناب الزمان و ان
جاء المعاد بما فی القول و العمل
فلی علی بن عبداﷲ منتجع
ولی علی امیرالمؤمنین علی
و او راست درباره ٔ جوانی که بادب وی متادب شده بود:
هذا علی بالمشاکلة التی
ما بیننا لی مالک مستاثرُ
قالوا صدیقک قلت بل ولدی و قد
اعداه طبعی فهو مثلی شاعر
و درباره ٔ قوس قزح گوید:
الست تری الجو مستعبراً
یضاحکه برقه الخلب
و قد لاح من قزح قوسه
بعیداً و تحسبه یقرب
کطاقی عقیق و فیروزج
و بینهما آخر مذهب .

(از تتمةالیتیمة ج 1 ص 46).


و صاحب ریحانةالادب آرد: شدادبن ابراهیم بن حسن ، مکنی به ابوالنجیب ملقب به طاهر جزری از شعرای عضدالدوله ٔ دیلمی بوده و وزیر مهلبی را مدیحه گفته و در سال 401 هَ . ق .وفات یافته و از او است :
ایاجیل التصوف شرجیل
لقدجئتم بامر مستحیل
افی القرآن قال لکم الهی
کلوا مثل البهائم و ارقصوا لی .
که در ذم صوفیه گفته است . (ریحانةالادب ج 3 ص 10). و رجوع به ابوالنجیب جزری شود.
ترجمه مقاله