ترجمه مقاله

ضیاء

لغت‌نامه دهخدا

ضیاء. (اِخ )معاصر یعقوب میرزا بود. در عنفوان جوانی جهت تحصیل به دارالسلطنه ٔ هراة توجه فرمود، بعد از چند گاه که در آن دیار در ظل تربیت و رعایت امیر نظام الدین علیشیر بسر برد میل وطن کرده بار دیگر روی به تبریز آورد.بحقر جثه و لطف طبع اتصاف داشت و اشعار دلپذیر بر صحیفه ٔ ضمیر مینگاشت . این مطلع ازجمله ٔ اشعار اوست :
خوش آن ساعت که آید ترک من شمشیر کین با او
رقیبان جمله بگریزند من مانم همین با او.
صاحب قاموس الاعلام ذیل کلمه ٔ ضیائی گوید ضیائی از قصبه ٔ اردوباد آذربایجان و معاصر سلطان حسین بایقرا بود و بهرات رفت و از امیر علیشیر نوائی نواخت یافت و در انقراض دولت گورکانیه به وطن مألوف بازگشت و بسال 927 (هَ . ق .). در تبریز درگذشت . شاید که مراد از ضیائی همان ضیاء سابق الذکر است ، یا بالعکس مراد از ضیاء، ضیائی است .
ترجمه مقاله