ترجمه مقاله

ضیاءالدین

لغت‌نامه دهخدا

ضیاءالدین . [ ئُدْ دی ] (اِخ ) ابن سعدبن محمدبن عثمان القزوینی القرمی العفیفی ، استاد شیخ المولی سعدالدین التفتازانی . صاحب بغیه گوید وی امامی بزرگوار و دانا بتفسیر و عربیت و معانی و بیان و فقه و اصلین است و پیوسته حتی به گاه سواری و هم پیاده روی به افاده ٔ علم اشتغال داشت . در بلاد خویش فقه آموخت و از پدر و عضدی و بدر تستری و خلخالی اخذ علم کرد و درجتی بلند یافت تا آنجا که سعدالدین تفتازانی ازجمله ٔ شاگردان او بود. ضیاءالدین با جاه و مالی که داشت طالب علمان را نیکو داشتی . وی را دینی استوار و تواضعی فزون از حد و خیری کثیر وبزرگواری بسیار بود و از بدی پیوسته گریزان بود. چون بقاهره درآمد بشیخونیه و مدرسه ٔ بیبروسیه بتدریس فقه شافعی پرداخت . و نام وی عبیداﷲ بود و بسبب همنامی با عبیداﷲبن زیاد کشنده ٔ حسین بن علی (ع ) آن را خوش نداشتی و هرگز ننوشتی . و او را ریشی دراز بود که بقدمها رسیدی و هرگاه بخفتی ریش خویش در کیسه ای نهادی وچون برنشستی دو شاخه شدی و عوام مصر چون او را بدیدندی گفتندی : سبحان الخالق و وی گفتی عوام مصر مؤمنین بصدقند که از صنعت بصانع استدلال کنند. عزالدین ابن جماعة و شیخ ولی الدین عراقی و گروهی دیگر از وی اخذو روایت کرده اند و وی از حلبی و دیگران روایت کند وچنانکه ابن حجر و دیگران آورده اند در ذی الحجه ٔ سال 780 هَ . ق . درگذشته است . طاهربن حبیب به وی نوشت :
قل لرب الذّری و من طلب العلَْ
َم َ مجداً الی سبیل السواء
اذ اردت الخلاص من ظلمة الجهَْ
-َل ِ فما تهتدی بغیر ضیاء.
ضیاءالدین در جواب او گفت :
قل لمن یطلب الهدایة منی
خلت لمع السراب برکةماء
لیس عندی من الضیاء شعاع
کیف یبغی الهدی من اسم الضیاء.

(از روضات الجنات ص 335).


ترجمه مقاله