ترجمه مقاله

ضمز

لغت‌نامه دهخدا

ضمز. [ ض َ ] (ع مص ) خاموش ماندن و حرفی نزدن . (منتهی الارب ). خاموش شدن . (زوزنی ). خاموش بودن . (تاج المصادر). سخن ناگفتن وخاموش بودن . (منتخب اللغات ). || فروبردن لقمه را. || نگاه داشتن شتر دبه را در دهن و نشخوار ناکردن آن . (منتهی الارب ). نشخور باززدن شتر را (؟). (تاج المصادر). || برچفسیدن بچیزی و لازم گرفتن آن را و قیام و ثبات ورزیدن بر آن . (منتهی الارب ). چسبیدن بچیزی . (منتخب اللغات ). || حریصی و آزمندی کردن بر چیزی . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله