ترجمه مقاله

ضمر

لغت‌نامه دهخدا

ضمر. [ ض َ ] (ع ص ) مرد هموارشکم و باریک و لطیف اندام . (منتهی الارب ). مرد هموارشکم لطیف بدن نازک اندام . (منتخب اللغات ). باریک میان . (دهار). || اسب باریک ابرو(؟). (منتهی الارب ). اسبی که ابروانش باریک باشد (؟). (منتخب اللغات ). || تنگ هرچه باشد. (منتهی الارب ). ضیق . || نهانی . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله