ترجمه مقاله

صقر

لغت‌نامه دهخدا

صقر. [ ص َ ] (ع مص ) زدن کسی را به چوب دستی . || شکستن سنگ را به تبر بزرگ . (منتهی الارب ). سنگ را به میتین زدن . (تاج المصادر بیهقی ). || افروختن آتش را. || زدن کسی را بر زمین . || لعن کردن کسی را که مستحق لعنت نباشد. || سخت شدن ترشی شیر. || سخت نرم تابش آفتاب . (منتهی الارب ). صقر الشمس صقراً؛ اشتد وقعها. (اقرب الموارد). || گرمای آفتاب در کسی اثر کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) زن جلبی . (منتهی الارب ). قیادت بر حرم خویش . (تاج المصادر بیهقی ). || (ص ) صقرٌ صاقر؛ تیزنظر. (منتهی الارب ). ای حدیدالبصر. (اقرب الموارد). || (اِ) مویز. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله