صفا زدن
لغتنامه دهخدا
صفا زدن . [ ص َ زَ دَ ] (مص مرکب ) صلا زدن . خوش باش زدن . خوش باد زدن :
دامنی بر آتش گل چون صبا باید زدن
سیرچشمان گلستان را صفا باید زدن .
دامنی بر آتش گل چون صبا باید زدن
سیرچشمان گلستان را صفا باید زدن .
میرزا رضی دانش (از آنندراج ).