صحف
لغتنامه دهخدا
صحف . [ ص ُ ] (ع اِ) مخفف صُحُف :
هر آن صحف کز ایزد آورده اند
بر او بود هر دین که گسترده اند.
تیهو گفتا به است سبزه ز سوسن ازآنک
فاتحه ٔ صحف باغ اوست گه فتح باب .
هر آن صحف کز ایزد آورده اند
بر او بود هر دین که گسترده اند.
اسدی .
تیهو گفتا به است سبزه ز سوسن ازآنک
فاتحه ٔ صحف باغ اوست گه فتح باب .
خاقانی .