ترجمه مقاله

صبع

لغت‌نامه دهخدا

صبع. [ ص َ ] (ع مص ) اشاره کردن بسوی کسی بانگشت باهانت یا عام است . دلالت کردن کسی را بکسی یا به چیزی بانگشت . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). اشارت کردن بسوی چیزی . (منتهی الارب ). اشارت کردن بسوی کسی در حال غیبت . (تاج المصادربیهقی ). || نایژه ساختن انگشت را بر خنور بوقت ریختن آنچه در وی باشد بخنور دیگر. (منتهی الارب ). || درآوردن انگشت را در ماکیان تا دانسته شود که بیضه میدهد یا نه . (منتهی الارب ). || به تکبر واداشتن کسی را. (اقرب الموارد). تکبر. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله