صبح خیز
لغتنامه دهخدا
صبح خیز. [ ص ُ ] (نف مرکب ) سحرخیز :
خاقانی صبح خیز هر شام
نگشاید جز بخون دل روزه .
ای صبح خیزان می کجا آن عقل ما را خون بها
آن آبروی کار ما نگذاشت الا ریخته .
رای ملک صبح خیز بخت عدو روزخسب
شبروی از رستم است خواب ز افراسیاب .
صبح خیزان بین قیامت در جهان انگیخته
نعره هاشان نفخ صور از هر دهان انگیخته .
صبح خیزان بین بصدر کعبه مهمان آمده
جان عالم دیده و در عالم جان آمده .
صبح خیزان وام جان درخواستند
داد عمری ز آسمان درخواستند.
صبح خیزان کز دو عالم خلوتی برساختند
مجلسی بر یاد عید از خلد خوشتر ساختند.
صبح خیزان کآستین بر آسمان افشانده اند
پای کوبان دست همت بر جهان افشانده اند.
صبح خیزان بیمن کزپی من خوان فکنند
شمه ٔ لذت آن خوان بخراسان یابم .
آتش بخاک پنهان دارند صبح خیزان
من خاک عشقم آتش پنهان چرا ندارم .
چون خسرو صبح خیز شادان
بر تخت نشست بامدادان .
بریحان نثار اشک ریزان
بقرآن و چراغ صبح خیزان .
سلطان سریر صبح خیزان
سرخیل سپاه اشک ریزان .
دگر روز کاین ساقی صبح خیز
ز می کرد بر خاک یاقوت ریز.
برآنم من ای همت صبح خیز
که موج سخن را کنم ریزریز.
جنابش پارسایان راست محراب دل و دیده
جبینش صبح خیزان راست روز فتح وفیروزی .
خط سبز از دعای صبح خیزان است گیراتر
لب میگون ز خون بیگناهان است گیراتر.
خاقانی صبح خیز هر شام
نگشاید جز بخون دل روزه .
خاقانی .
ای صبح خیزان می کجا آن عقل ما را خون بها
آن آبروی کار ما نگذاشت الا ریخته .
خاقانی .
رای ملک صبح خیز بخت عدو روزخسب
شبروی از رستم است خواب ز افراسیاب .
خاقانی .
صبح خیزان بین قیامت در جهان انگیخته
نعره هاشان نفخ صور از هر دهان انگیخته .
خاقانی .
صبح خیزان بین بصدر کعبه مهمان آمده
جان عالم دیده و در عالم جان آمده .
خاقانی .
صبح خیزان وام جان درخواستند
داد عمری ز آسمان درخواستند.
خاقانی .
صبح خیزان کز دو عالم خلوتی برساختند
مجلسی بر یاد عید از خلد خوشتر ساختند.
خاقانی .
صبح خیزان کآستین بر آسمان افشانده اند
پای کوبان دست همت بر جهان افشانده اند.
خاقانی .
صبح خیزان بیمن کزپی من خوان فکنند
شمه ٔ لذت آن خوان بخراسان یابم .
خاقانی .
آتش بخاک پنهان دارند صبح خیزان
من خاک عشقم آتش پنهان چرا ندارم .
خاقانی .
چون خسرو صبح خیز شادان
بر تخت نشست بامدادان .
نظامی .
بریحان نثار اشک ریزان
بقرآن و چراغ صبح خیزان .
نظامی .
سلطان سریر صبح خیزان
سرخیل سپاه اشک ریزان .
نظامی .
دگر روز کاین ساقی صبح خیز
ز می کرد بر خاک یاقوت ریز.
نظامی .
برآنم من ای همت صبح خیز
که موج سخن را کنم ریزریز.
نظامی .
جنابش پارسایان راست محراب دل و دیده
جبینش صبح خیزان راست روز فتح وفیروزی .
حافظ.
خط سبز از دعای صبح خیزان است گیراتر
لب میگون ز خون بیگناهان است گیراتر.
صائب .