ترجمه مقاله

صاد

لغت‌نامه دهخدا

صاد. (ع اِ) حرفی است از حروف هجاء. رجوع به «ص » شود. || بمعنی صید است که بیماریی باشد (شتران را). || روی و مس یا نوعی از آن . (منتهی الارب ). || دیگ رویین و سنگین . (دستورالاخوان ) (مهذب الاسماء). || رگی است میان دو چشم شتر واو از آن رگ به بیماری صید مبتلا میگردد. (منتهی الارب ). || پنج تار است در عود متحد با هم : صاد و زیر و لسان و مثلث و بم . || خروس آنگاه که در خاک غلطد و ماده طلبد. (مهذب الاسماء). || (ص ) بعیرٌ صاد؛ شتر صادزده . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله