ترجمه مقاله

صادراول

لغت‌نامه دهخدا

صادراول . [ دِ رِ اَوْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نخستین معلولی که از باریتعالی صادر شده است . ملا عبدالرزاق لاهیجی گوید: حکما گفته اند که از واحد حقیقی که هیچگونه کثرت در او نباشد (نه حقیقی و نه اعتباری ) صادر نتواند شد بالذات در مرتبه ٔ واحده مگر واحدی ، چه لابد است مر علت را نظر به معلول معینی از خصوصیتی که مرجّح در وجود وی بخصوص تواند شد از میان سایر معلولات ممکنةالصّدور و آن خصوصیت در واحد حقیقی نه جزو ذات تواند بود و نه عارض ذات و الا تحقق کثرت لازم آید بلکه باید عین ذات باشد و آن خصوصیت عین ذات (را) نظر به دو معلول نتواند بود و الا لازم آید که اثنینیت در معلول نه بوده باشد و یا خصوصیت شرکت باشد واین هر دو خلاف مفروض است و یا خصوصیت نظر به هر دو بالذات نبوده باشد بلکه نظر به یکی بالذات و نظر به دیگری بالعرض (باشد) و این ممکن است و واقع. پس ثابت شد که از واحد حقیقی صادر نتواند شد بالذات جز معلول واحد و چون ثابت است که واجب الوجود حقیقی است پس معلولی که در مرتبه ٔ اول صادر شود از او باید که ماهیةً بسیط باشد بحسب خارج و باید که محتاج نباشد وجود او یا تقوم او به وجود معلول دیگر و الا آن معلول دیگر صادر اول بوده باشد به وجوب تقدم محتاج الیه علی المحتاج و اینچنین معلولی در میان معلولات ممکنه جوهر عقلی تواند بود و بس ، چه عرض مطلقاً محتاج است در تقوم به جوهر و از انواع جوهریه جسم مرکب خارجی است مرکب از ماده و صورت و صورت محتاجی است در تعین به ماده و ماده محتاج است در تقوم به صورت و نفس محتاج است در فیضان و حدوث به استعداد بدنی یا استعداد ذاتی فطری مانند نفوس فلکیه و یا استعداد تجددی مانند نفوس بشریه ، پس هیچکدام از مقولات عرضیه و انواع جوهریه صادر اول نتواند بود مگر جوهر عقلی ، پس لابد است که صادر اول جوهر عقلی باشد و چون عقل اول صادر شد کثرت پیدا شود بر سبیل لزوم بالعرض نه بطریق صدور بالذات ...(گوهر مراد فصل چهارم از باب سوم از مقاله ٔ دوم ).
ترجمه مقاله