شیرخوارلغتنامه دهخداشیرخوار. [ خوا /خا ] (نف مرکب ) آنکه یا آنچه شیر بیشه را بخورد. آنکه خون شیر را بخورد. آنکه شیر را بکشد : چو روباه شد شیر جنگی چو دیدقوی خنجر شیرخوار علی .ناصرخسرو.