ترجمه مقاله

شیرحاجی

لغت‌نامه دهخدا

شیرحاجی . (اِ مرکب ) حصاری که بر دور حصار درون باشد. دیوار مستحکم که گرد قلعه های جنگی کشند. (آنندراج ). دیوار مستحکمی که گرد قلعه های جنگی کشند (در عهد صفویان و نادریان ). (از فرهنگ فارسی معین ) : از دروازه بیرون آمده در پشت شیرحاجی خندق قرار گرفته . (تاریخ زند گلستانه ). سه ضرب توپ که شش من و چهار من و سه من وزن گلوله ٔ آنها بود در سر خندق متصل شیرحاجی برقرار. (تاریخ زند گلستانه ).
حامی دین محمد حیدر خیبرگشاست
قلعه ٔ شرع متین را شیرحاجی مرتضاست .

عبدالغنی قبول (از آنندراج ).


ز حسن حسن موله به نارپستان باش
بگیر اول از این قلعه شیرحاجی را.

محسن تأثیر (از آنندراج ).


ترجمه مقاله