شکنجه نمودن
لغتنامه دهخدا
شکنجه نمودن . [ ش ِک َ ج َ / ج ِ ن ُ / ن ِ / ن َ / دَ ] (مص مرکب ) شکنجه کردن . عذاب دادن . تعذیب . (یادداشت مؤلف ) :
وآن غلامان را شکنجه می نمود
که دفنیه ٔ خواجه بنمایید زود.
رجوع به شکنجه کردن شود.
وآن غلامان را شکنجه می نمود
که دفنیه ٔ خواجه بنمایید زود.
مولوی .
رجوع به شکنجه کردن شود.