شکست رسیدن
لغتنامه دهخدا
شکست رسیدن . [ ش ِ ک َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) شکست آمدن . دچار شکست شدن .
- شکست به جان رسیدن ؛ حرمان و نومیدی دست دادن :
نه امّید عقبی نه دنیا به دست
ز هردو رسیده به جانم شکست .
و رجوع به شکست آمدن شود.
- شکست به جان رسیدن ؛ حرمان و نومیدی دست دادن :
نه امّید عقبی نه دنیا به دست
ز هردو رسیده به جانم شکست .
فردوسی .
و رجوع به شکست آمدن شود.