شکرزخمه
لغتنامه دهخدا
شکرزخمه . [ ش َ ک َ زَ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از رسیدن تیر است برنشانه . (انجمن آرا) (برهان ) (آنندراج ). تیری که بر نشانه رسد و برخورد کند. (ناظم الاطباء) :
چون ز کمان تیر شکرزخمه ریخت
زهر ز بزغاله ٔ خوانش گریخت .
همی رفت بر باد چون نفس مطرب
ز تیرشکرزخمه جانهای شیرین .
چون ز کمان تیر شکرزخمه ریخت
زهر ز بزغاله ٔ خوانش گریخت .
نظامی .
همی رفت بر باد چون نفس مطرب
ز تیرشکرزخمه جانهای شیرین .
ابوالبرکات (از آنندراج ).