شمالغتنامه دهخداشما. [ ش َ ] (ص )برهنه . عریان . || (اِ) قرصی از داروهای خوشبو که جهت خوشبو کردن منزل در روی آتش انداخته بخور دهند. شمامه . (ناظم الاطباء). رجوع به شمامه شود.