ترجمه مقاله

شفوی

لغت‌نامه دهخدا

شفوی . [ ش َ ف َ وی ی ] (ع ص نسبی ) لبی . از لب . لبی و منسوب به لب . (ناظم الاطباء). منسوب به شفة که به معنی لب است ، چون شفت در اصل شفة بوده ، ها را در حالت نسبت به واو بدل کرده شفوی گویند چنانکه منسوب به شهر غزنه را غزنوی گویند، و در صراح و منتخب نوشته که شفوی درست نباشد چنانکه مشهور شده و صحیح شفهی است و حروف شفهی «با و فا و میم » است . (از غیاث ) (آنندراج ).
- حروف شفوی ؛ حروفی که در تلفظ آنها لبها بهم بخورد یا کار کند مانند: ب ، پ ، م ، ف ، و. (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله