ترجمه مقاله

شعل

لغت‌نامه دهخدا

شعل . [ ش َ ] (ع مص ) نگریستن پایان کار را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). امعان در کار. (از اقرب الموارد). || برافروختن آتش را (متعدی ). (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). افروختن . برافروختن . روشن کردن . برفروختن . شعله زدن . زبانه کشیدن . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله