شعرسرای
لغتنامه دهخدا
شعرسرای . [ ش ِ س َ / س ُ ] (نف مرکب ) شاعر. شعرگو. گوینده . سراینده . شعرسرا. (یادداشت مؤلف ) :
وقت آن شد که به دشت آید طاوس و تذرو
تا شود بر سر شخ کبک دری شعرسرای .
همچون رده ٔ مور به دَرْشان شده از حرص
از تنگی دست این گُرُه شعرسرایان .
وقت آن شد که به دشت آید طاوس و تذرو
تا شود بر سر شخ کبک دری شعرسرای .
فرخی .
همچون رده ٔ مور به دَرْشان شده از حرص
از تنگی دست این گُرُه شعرسرایان .
سوزنی .