ترجمه مقاله

شرمنده شدن

لغت‌نامه دهخدا

شرمنده شدن .[ ش َ م َ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خجل گشتن . شرمسار شدن . شرم زده گردیدن . (یادداشت مؤلف ) :
شرمنده شد از باد سحر گلبن عریان
وز آب روان شرمش بربود روانیش .

ناصرخسرو.


سخن در میان دو دشمن چنان گوی که اگر دوست گردند شرمنده نشوی . (گلستان ). رجوع به شرمنده گشتن شود.
ترجمه مقاله