ترجمه مقاله

شرط

لغت‌نامه دهخدا

شرط. [ ش َ ] (ع مص ) لازم گرفتن چیزی را در بیع و مانند آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).گرو بستن . ج ، شروط. (یادداشت مؤلف ). || لازم گردانیدن . (غیاث اللغات ). لازم گردانیدن چیزی را در بیع. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پیمان کردن . (دهار) (المصادر زوزنی ) (یادداشت مؤلف ). اشتراط. (تاج المصادر بیهقی ). || تعلیق کردن کاری را بکاری . (غیاث اللغات ). تعلیق کردن چیزی را بچیزی . (منتهی الارب ) (کنزاللغات ) (از کشاف اصطلاحات الفنون ). معلق کردن چیزی بچیزی دیگر بطوری که تحقق جزء اول بستگی بتحقق جزء دوم داشته باشد. (از تعریفات جرجانی ). || نشتر زدن . (دهار) (المصادر زوزنی ) (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ). نیش درزدن .(تاج المصادر بیهقی ). تیغ زدن ، چنانکه برای بیرون کردن خون به حجامت . (یادداشت مؤلف ). نیشتر زدن . (مقدمه ٔ لغت جرجانی ). نیشتر زدن حجام . (از اقرب الموارد). ج ، شروط. (یادداشت مؤلف ). || در کار سخت و بزرگ افتادن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله