ترجمه مقاله

شرص

لغت‌نامه دهخدا

شرص . [ ش َ ] (ع مص ) نخستین برفتار آمدن بچه ٔ شتر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کشیدن . (منتهی الارب ). جذب کردن چیزی را. (از اقرب الموارد). || بریدن . (منتهی الارب ). || سبقت و پیشی کردن کسی را بسخن . (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله