ترجمه مقاله

شدقم

لغت‌نامه دهخدا

شدقم . [ ش َق َ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). شیر. (از اقرب الموارد). || (ص ) فراخ کنج دهان . (منتهی الارب ). واسعالشدق و میم زائد است . (از اقرب الموارد). || رجل شدقم ؛ مرد فصیح . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله