شجیدن
لغتنامه دهخدا
شجیدن . [ش َ دَ ] (مص ) سرمازده شدن . (از لغت نامه ٔ اسدی در حاشیه ٔ لغت شجد). به سرمای سخت تباه شدن . (یادداشت مؤلف ). || سرما خوردن . (برهان ) :
خاک دریا شود بسوزد آب
بفسرد نار و برق بشجاید.
رجوع به شجاییدن و شجانیدن شود.
خاک دریا شود بسوزد آب
بفسرد نار و برق بشجاید.
دقیقی .
رجوع به شجاییدن و شجانیدن شود.