ترجمه مقاله

شبه گون

لغت‌نامه دهخدا

شبه گون . [ ش َ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) به رنگ شبه . || سیاه و تیره . تار. تاریک :
خدنگهای شهاب اندر آن شب شبه گون
روان چون نور خرددر روان آهرمن .

(لغتنامه ٔ اوبهی ).


چون شب شبه گون ردای سیمگون از کتف بنهاد... پادشاه با یکی از خواص خویش منکروار از کوشک بیرون آمد. (سندبادنامه ص 260).
شبه گون قطره ای که از قلمش
بچکد، دانه ای است در خوشاب .

سوزنی .


ترجمه مقاله