ترجمه مقاله

شأشاء

لغت‌نامه دهخدا

شأشاء. [ ش َءْ ش َءْ ] (ع اِ صوت ) شاءْشاء. کلمه ای است که بدان خر را بسوی آب خوانند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || کلمه ای است که بدان گوسپند و خر را زجر کنند تا راه رود. (از اقرب الموارد). کلمه ای است که بدان خر را زجر کنند. (از تاج العروس ). گوسپند و جز آن را زجر کنند تا درگذرد یا ایستاده شود. (منتهی الارب ). و منه قولهم للبعیر! شأشاء لعنک اﷲ. و نیز رجوع به شاء شود. || (ص ) خرما که دانه ٔ آن سخت نباشد و خرمابن دراز دارد. (منتهی الارب ). شیص است و آن خرمای نیکویی نباشد. (از تاج العروس ).
ترجمه مقاله