شاوور
لغتنامه دهخدا
شاوور. (اِخ ) صورتی از کلمه ٔ شاپور. شاور. || ندیم خسروپرویز. آنکه میان خسرو و شیرین رابط بودو شاوور مردی سیاح و نقاش و حیله ور بود که شیرین رابه نیرنگ فریفت و بخسرو رسانید. این نام بمعنی داناو محیل است . (از انجمن آرا) (از آنندراج ). || (اِ) بمجاز شخصی را گویند که میان عاشق و معشوق میانجی باشد و پیغام ایشان را بیکدیگر برساند. (از برهان قاطع) :
برفتن همرکاب شاه شاوور
همی کرد از سخن کوته ره دور.
رجوع به شاپور و شاور شود.
برفتن همرکاب شاه شاوور
همی کرد از سخن کوته ره دور.
امیرخسرو (از انجمن آرا).
رجوع به شاپور و شاور شود.