شاور
لغتنامه دهخدا
شاور. [ وو ] (اِخ ) ندیم ومصاحب خسرو پرویز، آنکه رابط میان خسرو و شیرین در عشق بوده است . (فرهنگ شعوری ج 2 ص 121) :
برفتن هم رکاب شاه شاور
همی کرد از سخن کوته ره دور.
|| (اِ) بمجازواسط و رابط میان هر عاشق و معشوق . شاوور. (اشتنگاس ). رجوع به شاپور و شاوور شود.
برفتن هم رکاب شاه شاور
همی کرد از سخن کوته ره دور.
امیرخسرو (از جهانگیری ).
|| (اِ) بمجازواسط و رابط میان هر عاشق و معشوق . شاوور. (اشتنگاس ). رجوع به شاپور و شاوور شود.