شاه لیمو
لغتنامه دهخدا
شاه لیمو. (اِ مرکب ) لیموی خوش ترکیب خوشبوی ، میخوش ، که در لار فارس و خبیص کرمان بهم میرسد. (بهار عجم ) (آنندراج ) :
جز بشاهی نشود فطرت فقرم قانع
شاه لیمو شکند حدت صفرای مرا.
جز بشاهی نشود فطرت فقرم قانع
شاه لیمو شکند حدت صفرای مرا.
تأثیر.