شاه ددانلغتنامه دهخداشاه ددان . [ هَِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شیر. اسد. لیث . غضنفر. حارس : به شاه ددان کلته روباه گفت که دانا زد این داستان در نهفت .ابوشکور.