ترجمه مقاله

شاخابه

لغت‌نامه دهخدا

شاخابه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) شاخ آبه شهرود. خلیج . (شعوری ). جویی و نهری باشد که از رود بزرگ و دریا جدا شود و آن را به تازی خلیج گویند. (فرهنگ جهانگیری ). جوی کوچکی را گویند که از رودخانه ای بزرگ یا رودخانه ای که از دریا جدا میشود جدا شده باشد و آن را به عربی خلیج میگویند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا). خلیج یعنی قطعه ای از دریا که در خشکی داخل شده باشد. (ناظم الاطباء). خلیج کوچک . (فرهنگ نظام ). شرم . (ج ، شروم ). (منتهی الارب ) .
ترجمه مقاله