سیوف
لغتنامه دهخدا
سیوف . [ س ُ ] (ع اِ) ج ِ سیف . شمشیرها :
میزبانان من سیوف و رماح
میهمانان من کلاب و سنور.
ز رای و عزم تو گردون و دهر از آن ترسد
که این کشیده سیوف است و آن زدوده رماح .
رجوع به سیف شود.
میزبانان من سیوف و رماح
میهمانان من کلاب و سنور.
ز رای و عزم تو گردون و دهر از آن ترسد
که این کشیده سیوف است و آن زدوده رماح .
رجوع به سیف شود.