سیم سحاب
لغتنامه دهخدا
سیم سحاب . [ م ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از قطرات باران و سونش باران . (آنندراج ) :
تا سیم سحاب ناشمرده
در دامن ضبط روزگار است
در عهده ٔ حفظ ایزدی باد
ذاتت که عطای بیشمار است .
تا سیم سحاب ناشمرده
در دامن ضبط روزگار است
در عهده ٔ حفظ ایزدی باد
ذاتت که عطای بیشمار است .
ابوطالب کلیم (از آنندراج ).