ترجمه مقاله

سیمین عارض

لغت‌نامه دهخدا

سیمین عارض . [ رِ ] (ص مرکب ) که عارض او در سپیدی چون سیم بود. سپیدچهره :
ساکنانش حور سیمین عارض و زرین کمر
خادمانش ماه آتش ناوک و آهن کمان .

امیرمعزی (از آنندراج ).


رجوع به ماده ٔ بعد شود.
ترجمه مقاله